٤روز پیش من وتو در منزل خودمان بودیم که تصمیم گرفتم تا به مامانی تلفن کنم همین که تماس گرفتم متوجه شدم که مامانی از پله ها افتاده وسرش خورده به محافظ آتشنشانی اونم صبح ساعت ٨ و من باید عصری متوجه موضوع می شدم خیلی از اینکه این اتفاق افتاده ناراحت شدم بابا که اومد سعی کردیم هرچه زودتر خودمون رو به خونه ی مامانی برسونیم وقتی رسیدیم نصف سر مامانی ورم کرده بود و صورت خیلی ناگواری شده بود کمی که گذشت همه ی صورتش به خصوص دور چشمهاش هم ورم کرد هم درد داشت و هم کبودی سختی دچار شده بود خلاصه حدود غروب تصمیم گرفتیممجددا به پزشک مراجعه کنیم